عملکرد نیروی انسانی به دلیل نقشی که نیروی انسانی در هر سازمان دارد یکی از موضوعات مهم مورد توجه محققان است[1]. در واقع کارکنان تنها در صورتي که دانش، مهارتها، تواناييها و ساير ويژگيهاي ضروري براي انجام يک شغل را داشته باشند ميتوانند رفتارشان را نشان دهند[2]. با اين تفاسير ميتوان ارزيابي عملکرد را به عنوان فرآيند ارزيابي و برقراري ارتباط با کارکنان در نحوه انجام يک شغل و استقرار برنامه بهبود آن تعريف نمود[3]. ارزيابي عملکرد نه تنها به کارکنان اجازه ميدهد که بدانند عملکردشان چگونه است؛ بلکه بر سطح تلاش و مسير آيندهشان تأثير ميگذارد. همچنين، کارل و همکاران[1](2000) ارزشيابي عملکرد را فرايند مداوم ارزيابي و مديريت رفتار و بروندادهاي انساني در محل کار تعریف کردهاند و بیان نمودند که ارزیابی عملکرد فرآيند رسمي براي سنجش و ارائه بازخورد به کارکنان در مورد خصوصيات و نحوه انجام فعاليتهايشان و همچنين شناخت استعدادهاي بالقوه آنان به منظور شکوفايي آنها در آينده است. ارزشيابي عملکرد، بخش جدايي ناپذير برنامههاي مديريت منابع انساني و ابزار بسيار کارآمد در توسعه حرفهاي محسوب ميشود و براي مقاصد متعددي مورد استفاده قرار ميگيرد[4]. به عقيدۀ برناردين[2](2003) اطلاعات حاصل از اندازهگيري عملکرد بهطور گستردهاي براي؛ جبران خدمت، بهبود عملکرد و مستندسازي به کار ميرود. همچنين ميتوان از آن در تصمیمات مربوط به کارکنان(نظير: ارتقاء، انتقال، اخراج و انفصال از خدمت)، تجزیهوتحلیل نيازهاي آموزشي، توسعه کارکنان، تحقيق و ارزشيابي برنامه، استفاده نمود[5]. از طرف دیگر به نظر میرسد که عملکرد فرد در یک سازمان به نوع شخصیت او و نقش سازمانی که به عهده دارد و نیز به مدیریت صحیح دانش در سازمان و شرایط سازمانی بستگی دارد.
مطالعات نشان میدهد که مدیریت دانش، رویکردی برای ایجاد سازمانی است که اعضای آن بتوانند دانش را کسب، تسهیم و خلق کرده و یا آن را برای فعالیتهای تصمیمگیری خود به کار گیرند[6]. مدیریت دانش، چهار فرآیند عمده را در زمینه دانش افراد دنبال میکند: ایجاد دانش، حفظ دانش، انتقال دانش و به کار گیری دانش. لذا مدیریت دانش بعد از کشف نواحی دانش موجود در یک سازمان یا پروژه، با تأکيد بر حل مسائل گروهی، فرهنگ به اشتراک گذاری دانش را ترویج و پشتیبانی میکند[7]. مدیریت دانش در بلندمدت میتواند منجر به تصمیمگیری سریعتر و دقیقتر، غلبه بر موانع داخلی و خارجی، ایجاد فرصتهای بیشتری برای نوآوری را بوجود بیاورد. مدیریت دانش کارکنان را قادر میسازد فرآیندهای کاری را به حد مطلوب برسانند. بنابراین، ذخیرهسازی دانش و به اشتراکگذاری آن میبایست به عنوان یکی از مهمترین اهداف مدیران سازمانهای آموزشی به حساب آید. مدیریت دانش مستلزم تعیین فرصتها و تهدیدات فراروی سازمان است. عامل انسانی در فرایند مدیریت دانش و سازمانهای دانش محور از نقش اساسی برخوردار است. توانایی افراد برای کار در شرایط جدید و بهرهگیری از دانش و اطلاعات موجود و انتقال آن، عامل تعیین کننده در پیادهسازی راهبرد مدیریت دانش در سازمان است. ظرفیت یادگیری افراد در بهرهگیری از دانش موجود برای بهبود مستمر در پی افزایش قابلیتهای خود در زمینه خلاقیت نوآوری و تحول هستند که عمدتاً از طریق آموزش و بهرهور ساختن نیروی انسانی میسر میگردد.
نگاه کارکردی مراکز آموزشهای فنی و حرفهای و ورود این آموزشها در عرصههای اقتصادی، اجتماعی و آموزشی، آن را به عنوان کارگزار اصلی توسعه در کشورهای در حال توسعه، معرفی نموده است.در تمامی اسناد و برنامههای توسعهای، این مراکز حرفه آموزی به عنوان عامل خیز اقتصادی معرفی شده که بخشهای اقتصادی و صنعتی از آبشخور آموزشهای این مراکز ارتزاق میکنند. بنابراین بحث مدیریت دانش و بکارگیری اصولی آن در سازمانها و نهادهای متولی آموزشهای فنی و حرفهای میتواند نقشۀ راه کشور برای آموزشهای مهارتی را بوجود آورد. به نظر میرسد که در فرایند مدیریت دانش، مدیران مدیران مراکز فنی و حرفهای میتوانند تخصصهای خود را در اختیار سایر همکاران قرار دهند و به این ترتیب باعث بهبود عملکرد یکدیگر و در نهایت منجر به بهبود عملکرد سازمان شوند. لذا با توجه به اهمیت مدیریت دانش برای حفظ مزیت رقابتی سازمان و از طرف دیگر اهمیت بهبود عملکرد کارکنان که ارتباط مستقیم با ارتقاء موقعیت سازمان دارد، پژوهشگر درصدد پاسخگویی به این مسآله است که: مدیریت دانش چه تأثیری بر عملکرد کارکنان در مراکز فنی و حرفهای بهمراه دارد؟