فکرش را بکنید، درون خانه نشسته اید و
در حالی که به بدهی های ریز و درشتتان فکرمی کنید و غصه بیکاری پسر بزرگتان را میخورید به یکباره خبر بشنوید که پسر فلان نماینده یا داماد فلان کس و یا فلان آقازاده، یک پست مدیریتی کلان گرفته است. آن وقت پسر بزرگ شما که تحصیلات تکمیلی هم داردسالهاست که یا بیکار است و یا با قرض و قوله یک موتور سیکلت خریده و در پیک موتوری مشغول است. چه حالی میشوید؟
این دقیقا همان حالی است که بیش از نیمی از جامعه ما این روزها با شنیدن اخبار مربوط به انتصاب ها پیدا میکنند.
خیلی وقت است که دیگر ماجرا این طور رقم خورده که پدران ابوالمشاغل، پسران ابوالمشاغل دارند؛ انگار ابوالمشاغل بودن در خونشان است و از نسلی به نسل بعد منتقل میشود. همان طور که فقر در خون قشری از جامعه ریشه دوانده و از نسلی به نسل بعد منتقل میشود!
برخی ها انگار پیش از به دنیا آمدنشان شغلشان را برایشان در نظر گرفته اند و برخی دیگرانگار در تقدیرشان است که همیشه به دنبال لقمه ای نان بدوند!
شایسته سالاری، تخصص گرایی و تحصیلات عالیه دیگر رنگ باخته است. حالا صرفا باید پدرت یقه سفید باشد آن وقت حتما خودت هم یقه سفید خواهی شد. پدر که پولدار باشد، فرزند هم پولدار میشود. پدر که در این مملکت کاره ای باشد، فرق ندارد که تحصیلات فرزند چیست! حتما به واسطه پدر کاره ای خواهد شد. گاهی هم داماد بودن یقه سفید ها این اعتبار را به برخی میدهد که پست بگیرند و دبدبه کبکبه به هم بزنند! در این بین هم مردم حیران و سرگردان، فقط به دنبال لقمه ای نان میدوند! اگر بخت با آنها یار باشد شاید بتوانند تا شب که میخواهند به خانه بروند یک نان و دو تا تخم مرغ بخرند. این است شکاف طبقاتی که جامعه شناسان سالهاست درباره آن هشدار میدهند اما مسئولان هیچوقت گوششان شنوای آن نیست.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |